گمشده

ساخت وبلاگ
درست از همان جایی که مبهوت مانده ای و نمی دانی از کدام راه و به کدام سمت حرکت کنی او میاید زیر شانه ی ترا میگیرد و راهت میبرد آهسته د گوش تو زمزمه میکند (نگفتم که اولین قدم را بردار تا بیایم ) تو غرق در نشاطی با همه ی تردید ها و ترس های که داری چشم بر هم نمیزنی لحظه لحظه را تجسم میکنی به شکل غریبی قلبت میزند و هر لحظه را به تو گواه حضور میدهد و باز پیش میروی قدمهای بعدی مست و بیخود میروی اگر از تو بپرسند کجایی؟ یا به کدام سمت میروی ؟ خواهی گفت نمیدانم اما در دلت امید روشن است میدانی که او ترا به خانه میبرد هر ضربه ای که نواخته میشود دریچه ای باز میشود درخت پشت سر آن درخت بعدی درخت و باز درخت چه شکوهی دارند کنون نیز ایستاده اند پریشان انا آرام آبی زرد در همان کادر های بی مرز میروند تا ترا تکرار کنند عشق میخواند باز ضربه ی بعدی چشمان مات و بار یکی در میان،گاه می نگرند گاه خیره پیمایند آنها بارانی آنها سراسر نیاز شعر میخوانند به هم می رسند و بعد آهسته آهسته برای همیشه بدرود میگویند باز ضربه ی نو خانه در خانه دور دور دور ....دورتر از همیشه نمی دانی کجایی آنرا نمی فهمی چیستی آنرا اما هنوز امید در لابلای تیرگی ها چشمک میزنند باز ضربه ی دیگر مثل خودت تنها مثل او دور و جمعی بی معنا ...درد بی خیالی فراموشی و ضربه ی بعدی که قرار است جان بگیرد معنا پیدا کند و باز حرفی داشته باشد + نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۶/۰۴ ساعت 20 توسط م.م  |  گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 21:06

در جستجوی زبان نو واژه نمی خواهد رنگ نمیخواهد فرم نیز ،

تنها اندیشه می جوید آنچه که باید پاسخ باشد

برای من ،تو و او

شهر

دیروز و فردا

چگونه ممکن است اینهمه اوج بگیرد از مرز ها خارج شود و دیگری شد دیگری یافت

و هیچ ناممکنی نیست

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۶/۰۵ ساعت 22 توسط م.م  | 

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 21:06